***colbeeshgh***
اولین روز بارانی را به خاطر داری؟
غافلگیر شدیم
چتر نداشتیم
خندیدیم
دویدیم
و به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم
دومین روزچطور؟
پیش بینی اش را کرده بودی
چتر آورده بودی
و من غافلگیر شدم
سعی میکردی من خیس نشوم
شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود
سومین روز چطور؟
گفتی سرت درد میکنه
و حوصله نداشتی سرما بخوری
و حوصله نداشتی سرما بخوری
چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی
و شانه راست من کاملا خیس شد
.
.
و چند روز پیش را چطور؟
به خاطر داری؟
با یک چتر اضافه آمدی
مجبور بودیم برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر راه برویم
فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم
تنها برو
فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم
تنها برو
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده در جمعه 22 مهر 1390برچسب:, ساعت
20:16 توسط ***rahgozar***| نظر بدهيد |
Power By:
LoxBlog.Com |